۱ تیر ۱۳۹۰

چهار دیواری کپک‌زده‌ی نویسنده

کار نویسنده چیست؟ نویسنده از آمال، دغدغه‌ها، خاطرات تلخ و شیرین، ندامت‌ها و شادی‌های نادیرپای خود می‌نویسد، در چهاردیواری‌ای که رنگش حتماً از کپک سبز شده و دود زده و به قدری غم انگیز است و به قدری پر از دود سیگار که آدم در آن خفه می‌شود، با قلم معشوقش را می‌بوسد، برف بر سرش می‌باراند، او را می‌رنجاند تا ترکش کند و بعد پیشمانی را روی سر واژگان خالی می‌کند. 

در شب دوم که راوی بی‌نام شب‌های روشن، داستان زندگی‌اش را برای ناستنکا باز می‌گوید، در واقع به جای ادبیات و نوشتن، به ناستنکا روی آورده است. ناستنکا را مثل کاغذی سفید می‌بیند که می‌تواند خود را بر آن بنویسد. ناستنکا هم وضعیت مشابهی دارد. از خواندن داستان‌های والتر اسکات برای مادربزرگش در حالی که تنها به معشوقش فکر می‌کرد، می‌گوید و خود را در گوش‌های راوی مکتوب می‌کند.

در فیلم «پیش از طلوع» (ساخته‌ی ریچارد لینک‌لیتر)، جسی و سلین برای یک شب چنان آرامشی را تجربه می‌کنند که در هیچ مکان و زمانی تجربه‌اش نکرده بودند. اما شش ماه بعد، سلین به خاطر فوت مادربزرگش سر قرار حاضر نمی‌شود و شب رویایی وین را به اولین و آخرین دیدارشان تبدیل می‌کند. پانزده سال می‌گذرد و در «پیش از غروب» - دنباله‌ی فیلم قبلی - در پاریس همدیگر را به طور اتفاقی ملاقات می‌کنند. جسی ازدواج کرده و به خاطر چاپ رمان جدیدش که به داستان آن شب رویایی می‌پردازد، به پاریس آمده. سلین هم در طول این چند سال با چند نفری وارد رابطه شده، اما هیچ کدام‌شان نتوانستند آرامش آن شب وین را تجربه کنند. چرا جسی داستان آن شب را نوشت؟ داستایوفسکی می‌گوید «زیرا کسی را مانند سلین نیافت که بتواند برایش تعریف کند!» 

صبح است. نامه‌ی ناستنکا را در دستی نگه داشته و به تار عنکبوت‌های اتاق می‌نگرد. سال‌ها می‌گذرد. ناستنکایی نمی‌یابد. راوی می‌شود و قلم به دست می‌گیرد و از شب‌های روشن می‌نویسد. شب‌هایی که ردشان برای همیشه روی راوی می‌ماند. شب‌هایی که برای آخرین بار، با یک «ناستنکا» هم‌صحبت بود. اولین و آخرین شب‌های روشن...

1 دیدگاه:

محمّد گفت...

یه جمله‌های درخشانی یه‌کار بردی؛

« با قلم معشوقش را می‌بوسد، برف بر سرش می‌باراند، او را می‌رنجاند تا ترکش کند و بعد پیشمانی را روی سر واژگان خالی می‌کند... در واقع به جای ادبیات و نوشتن، به ناستنکا روی آورده است. ناستنکا را مثل کاغذی سفید می‌بیند که می‌تواند خود را بر آن بنویسد»

آفرین !