۱ مرداد ۱۳۸۹

شیرین‌زبان

ادبیات ِ نوین ِ فرانسه در ایران تنها با آثار نویسندگانی همچون "پروست"، "زولا"، "کامو" و "سلین" شناخته می‌شود؛ این کمبود ِ شناخت – نه تنها در این زمینه – بلکه در کل، حاصل ِ وابسته و محدود بودن ِ مطالعاتمان به ترجمه و متون ترجمه‌شده است. ادبیات فرانسه نیز مانند دیگر همانند‌هایش علاوه بر بزرگ‌زادگانی چون پروست، شیرین‌زبان‌های دیگری نیز دارد که به لطف نامهربانی‌های اهل ترجمه و چاپ درست شناخته نشده‌اند. "مارسل امه" یکی از این ته‌طّغاری‌های فرانسه‌ی قرن ِ بیست است که شاید به خاطر ِ زبان ِ تند و طنز ِ انتقادیش، آثار مهمش در ایران تا کنون مورد ِ "چاپ" قرار نگرفته‌اند. با استناد به "ایبنا" تاکنون پنج کتاب دیگر، جز مجموعه داستان دیوار‌گذر، از امه چاپ شده‌است که شامل عناوین ِ "داستان‌های مزرعه" و "پنجه ِ گربه" می‌شود1.

مجموعه‌ی دیوارگذر در اصل شامل پانزده داستان-کوتاه است که همگی با طنز و استفاده از فانتزی قصد انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی و مذهبی موجود در دوران نویسنده را دارند. از این پانزده داستان، تنها پنج داستان مهر ِ تایید ِ وزارت ِ ارشاد را برای چاپ دریافت کرده‌اند که بیش‌تر قالبی فانتزی و بار انتقادی ِ اجتماعی دارند و ده‌تای باقی که احتمالتن بیش‌تر مذهبی‌اند، روانه‌ی تاریک‌خانه‌ی باقی توقیفیات شده‌اند. در آخر کتاب لیستی از تمام کارهای امه آورده شده‌است که تعداد آن‌ها بسیار قابل توجه است. امه برای نویسنده‌ای 65 ساله بسیار پرکار به حساب می‌آمده است.

جدای از این‌که می‌گویند نویسنده‌ای را نمی‌توان با خواندن ِ -یک اثر- قضاوت کرد، اما ترجمه را همیشه می‌توان مورد ِ مذمت قرار داد و مترجمان و اهل ِ قلم خود می‌دانند که این کار چه‌قدر شیرین است. در مورد مجموعه دیوارگذر نکته‌ای که توجه هرکس را که مقدمه کتاب را خوانده باشد جلب می‌کند این است که با وجود تشکر از دو نفر در مقدمه بدلیل کمک‌هایشان در ویرایش متن، متن هم‌چنان در بسیاری موارد اشکالات دستوری و چاپی قابل لحاظی دارد2. به غیر از این اشکالات که رفیق ِ شفیق ِ چاپ‌هایمان شده‌اند زبان ِ کتاب نسبتن به خوبی منتقل شده‌است، روایت‌ها و مونولوگ‌‌ها روانند و در کل مجموعه‌ی بی‌دردسری را می‌سازند3.

1. هم‌چنین، بنابر ایبنا قرار بوده در چاپ کتاب ده داستان از پانرده داستان چاپ شود که به نظر می‌رسد ممیزان جور دیگر صلاح دیده‌اند. در اینجا بخوانید.

2. برای هر داستان 2 مورد اشکالات چاپی و ترجمه پیدا کرده بودم که به لطف محمد فعلن به فناست! در اسرع وقت دوباره پیدایشان می‌کنم.

3. تعدادی از داستان‌های حذف‌شده از مجموعه در بلاگ شخصی مترجم به این آدرس موجود است. خواندن این یکی "سان‌سور" بقیه را نیز توضیح می‌دهد.

۲۰ تیر ۱۳۸۹

نام نانوشته‌ی روی جلد

1 خیل ِ نه‌چندان کم‌شماری از نویسندگان اسیر ترجمه‌های معدود از آثارشان‌اند. این نویسندگان از این‌رو نوعاً نمی‌توانند برای کشور مقصدِ آثارشان، تمام و کمال شناخته شوند. آن‌ها گاهی با تک‌کتابی در ترازوی نقد منتقدان قرار می‌گیرند؛ گاهی زیادِ از حد جدّی گرفته می‌شوند، گاهی استعدادشان در نزد عامّ و خاصّ، مکتوم می‌ماند و برچسب‌های ناسزاوارانه دریافت می‌کنند. برای مثال «سلین» تا چندی پیش چنین وضعیّتی داشت؛ سلین تنها با همان یک کتابی که فرهاد غبرائی از او ترجمه کرده بود ("سفر به انتهای شب") در لابه‌لای صفحات ادبی نشریات می‌زیست، تا این که مهدی سحابی -روح‌اش شاد- دست به ترجمه‌ی آثار منتخب سلین زد؛ چنین بود که «مرگ قسطی» خوانده شد، «دسته‌ی دلقک‌ها» در کتاب‌خانه‌ی کتاب‌خوانان قرار گرفت؛ مخاطبان تازه با تکنیک‌‌های خاص سلین مثل جمله‌های بی‌فعل و شبه‌جمله‌ها آشنا شدند؛ از این ره‌گذر مخاطبان خاصّی که فرانسه می‌دانستند و پیش‌تر با سلین بیش‌تر آشنا شده بودند به طور ِ دسته‌اوّل، با سلین آشنا شدند و سلین دیگری را کشف کردند...

این تشبیب ِ نه‌کم‌از قصیده، از این جهت بود که «دیوار گذار» نهایتاً نمی‌تواند معرّف «مارسل اِمه» برای ما باشد، از طرفی بالکمیّت، تک‌اثری‌ست که نماینده‌ی بخشی از هرآنچیزی‌ست که اِمه طیّ ده‌ها سال نوشته، و همچنین به زبانی دیگر است که گنجایش‌هایی از نوعی دیگر دربرابر زبانی بیگانه دارد. همه‌ی این‌ها باعث می‌شود که وقتی از «دیوارگذر» حرف می‌زنیم (و تماماً همه‌ی چنین تک‌اثرهایی از نویسندگان کم‌شناس) بهتر است نام نویسنده را روی جلد نانوشته فرض کنیم و صرفاً به بررسی ِ آن‌چه در دستان‌مان ورق‌می‌خورد بپردازیم.

 

2 طنز ماهیتی جدایِ از «خنده‌دار بودن» دارد. می‌توان چندین‌هزار صفحه داستان طنز خواند ولی کوچک‌ترین لبخندی (هرچند تلخ) به لب نیاورد. از طرفی طنز می‌تواند خنده‌دار هم باشد ولی امر معهود این است که «خنده» برای طنز امری نه لازم است و نه کافی. به بیان دیگر خنده می‌تواند یکی از وسائل طنز باشد (و نه هدفِ آن)؛ در حالی در مقابل، شبه‌گونه‌ای به نام «فکّاهه» هدفی جز خندادنِ حداکثری مخاطب ندارد. اکثر آن‌چیزی که ما در تلویزیون و رسانه‌ها به نام طنز به‌شان بر می‌خوریم بیش‌تز فکاهه و لطیفه‌اند و تیپیک.

زیرگونه‌ی دیگری که گه‌گاه مورد بحث قرار می‌گیرد طنز سیاه است. نکته این‌جاست که گاهی طنز با طنز تلخ (Dark Comedy) هم اشتباه گرفته می‌شود. طنز تلخ (/سیاه) در نهایت با تمام این اوصاف، طنزی حزن‌آلود است که لبخندی ضمنی بر لبانِ مخاطب شکل می‌دهد، امّا این خنده صرفاً از ضعف ادراکی ِ مخاطب در اولویّت‌بندی ذهنی ماوقع شکل می‌گیرد. مخاطب به یک چشم‌به‌هم‌زدن نمی‌تواند حال را مورد مداقه قرار دهد و به چیزی می‌خندد که آن، ملازم امری بسیار نامطبوع است که فی‌الحال مغفول مانده.

با این تعاریف مجموعه‌ی «دیوارگذر» ترکیبی‌ست از طنز و طنز تلخ.